نقش امام رضا در نهضت علمی
نقش امام رضا (ع) در شكوفايي علم و تمدن مسلمين
مقتضاي جامعيت و كمال دين اسلام، توجه به شؤونات مختلف انساني در عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي اوست. از حيث نظري لازم است زمينه هاي آنچه را كه رشد علمي رو بدان بسته است، مهيا كرده و راهكارهاي رسيدن به آن را ارايه دهد، چنان كه در حوزه عمل نيز لازم است بايستني هاي عملياتي و كرداري را به او ارزاني دارد.
يكي از مشخصه هاي بارز دين اسلام، دفاع از علم و تبليغ و تشويق نسبت به فراگيري آن است كه در كتاب و سنت به عنوان يك ضرورت غير قابل اهمال مورد تأكيد قرار گرفته است. در اين ميان غير از مؤديات كتاب و سنت، سيره علمي و عملي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز بر اين مهم، تعلق گرفته است و هر يك از آن بزرگواران در راستاي اعتلاي كلمه علم و دانش افزوني، اقدامات تابنده اي داشته اند به گونه اي كه در طول تاريخ پرافتخار اسلام، انسانيت از زلال اقدامات علمي آن بزرگواران، سيراب گرديده و خواهد گرديد. يكي از ستارگان هميشه فروزان آسمان ولايت و امامت كه تأثير سيره علمي و عملي او در شكوفايي تمدن و بالندگي علم مسلمين، زبانزد عالم است، حضرت امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ است، نگاهي هر چند اجمالي به وضعيت فرهنگي و علمي عصر آن امام همام و اقدامات روشنگرانه ايشان در جهت توليد علم و انديشه، مي تواند براي فعالان در آن حوزه، الگويي كامل و اسوه اي حسنه باشد.
وضعيت علمي مسلمانان در عصر امام رضا ـ عليه السّلام ـ
پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، اسلام، به جهت استواري معارف و آموزه ها و آدابش در مدت كوتاهي سراسر جهان را فرا گرفت. طبيعت علم خواهي اسلام باعث شد تا در كنار پيشرفت هاي سياسي و عقيدتي فراورده هاي علمي كشورهاي جهان به محيط جامعه اسلامي راه پيدا كند و كتب علمي ديگران از يونان و هند و مصر و ايران و روم به زبان اسلامي ترجمه گرديد. در عصر عباسيان فرصتي براي علماي اسلام پديد آمد تا كتب ترجمه اي را مورد بررسي و نقد قرار دهند و همين امر باعث نوآوري هاي زيادي در عرصه علم و تأليف كتب مختلف در حوزه هاي متعدد علمي از سوي مسلمانان گرديد.
نهضت ترجمه تقريباً از اواخر دوره امويان (كه خود بهره اي از علم نداشتند) شروع شد و در دوره عباسيان خصوصاً در زمان هارون و مأمون عباسي به اوج خود رسيد. در دوره مأمون، جامعه اسلامي تقريباً به اوج علم رسيد و دانشمندان از نقاط مختلف جهان به خراسان مي آمدند و جلسات بحث و گفتگو دائر بود، كتب مختلف در موضوعات متعدد علمي از جمله طبيعيات، رياضيات، هيئت، طب و… ترجمه و بحث مي شد البته يك نكته را نبايد فراموش كرد و آن اينكه شرايط خاص فرهنگي حاكم بر محيط جامعه اسلامي در زمان عباسيان، چيزي نبود كه به وسيله امويان يا عباسيان پايه گذاري شده باشد بلكه نتيجه مستقيم تعاليم آسماني اسلام بود كه به تحصيل و توسعه علم تأكيد فراوان داشت و در مرحله اول علماي ديني پرچمدار اين دگرگوني علمي بودند. البته خود مأمون هم حالا به هر نيتي در ترجمه كتب يوناني كوشش زيادي كرد و از معاشرت با حكما اظهار لذت مي كرد. [1]
نهضت ترجمه هر چند تأثير بسزايي در ايجاد حركت علمي در جامعه مسلمين داشت اما خالي از موارد نگران كننده نيز نبود زيرا مترجمان متعصب كه متعلق به مذاهب غير اسلامي بودند مانند زرتشتيان، صابئان، نسطوريان و برهمن ها يقيناً همه آنها به واسطه تعصبي كه داشتند در كار خود حسن نيت نداشتند و گروهي هم سعي داشتند كه از بازار داغ انتقال علوم بيگانه به محيط اسلام براي نشر عقايد فاسد خود فرصتي پيدا كنند و به همين علت است كه مي بينيم در لابلاي كتب ترجمه اي كه وارد جامعه اسلامي شد، آثاري از عقايد خرافي و انحرافي و غير اسلامي وجود داشت و قهراً چنين امري از تأثيرگذاري بر افكار عمومي و انحراف آنها خالي نبود. يك هيئت علمي هم كه بتواند آثار علمي بيگانگان را مورد ارزيابي قرار دهد در عباسيان وجود نداشت. و اين وضعيت مسئوليت را بر دوش امام رضا ـ عليه السّلام ـ چندين برابر مي كرد.
وجود فرقه هاي منحرف و زنادقه وضعيت علمي و فرهنگي جامعه را متلاطم كرده بود. عقل گرايي محض كه از كتب عقلي يوناني و سرياني و غير آنها به وجود آمده بود خيلي را به مذهب اعتزال سوق داد به گونه اي كه گمان كردند تنها عقل است كه سرچشمه معرفت است و تدريجاً خود را بي نياز از وحي دانستند و به قول دكتر طه حسين انديشمند نابيناي مصري همين عقل گرايي افراطي بود كه درهاي اختلاف را بر روي مسلمانان گشود و هر جمعيتي به استدلالات واهي تمسك مي كردند و بدينوسيله شماره فرقه هاي آنان از هفتاد گذشت. آن وضعيت موجود، طبيعتاً وظيفه اي خطير را براي امام رقم مي زد و از اين روست كه مي بينيم امام ـ عليه السّلام ـ در راستاي تنوير افكار عمومي و مسلمين و شيعيان به تنقيح و تبيين معارف ديني و يا تشكيل جلسات مناظره و… پرداخته و راه و رسم تحقيق و تحصيل علم را ـ به مردم و اهل علم معرفي مي كند و آنها را از خطر انحراف نجات مي دهد. پس وضعيت علم در عصر امام رضا ـ عليه السّلام ـ بنحو مطلوبي از توسعه رسيده بود البته آشفتگي هاي فكري و عقيدتي موجود كم هم نبود. [2]
علت رويكرد جامعه عصر امام رضا ـ عليه السّلام ـ به تحصيل و توليد علم
به نظر مي رسد اموري چند در روي آوري مردم به تحصيل و توليد علم دخالت داشته است كه به برخي اشاره مي شود:
1. دوران امام رضا ـ عليه السّلام ـ را نقطه اوج نهضت ترجمه مي دانند. قهراً وقتي ترجمه كتب بيگانه با دامنه وسيعي در محيط جامعه اسلامي رواج پيدا كند و با توجه به اينكه كتب ترجمه اي وارداتي هم مي توانست مشتمل بر فوايد علمي باشد و هم مشتمل بر مطالب غير مفيد و بلكه انحرافي، طبيعتاً توجه به اين كتب با رويكرد استفاده علمي از آنها و نيز ارزيابي و نقد و بررسي مطالب غير صواب، امري طبيعي خواهد بود و همين نكته باعث شد كه محافل علمي حول بررسي كتب ترجمه اي پديد آيد و در ضمن اين بررسي ها به فراورده هاي علمي كلاني كه اثري از آنها در كتب ترجمه اي نبود، بدست آيد.
2. ورود دانشمندان در رشته هاي مختلف علمي از ساير بلاد به محيط جامعه اسلامي نيز در رويكرد جامعه عصر امام رضا ـ عليه السّلام ـ به توسعه علمي كمك كرد. محافل علمي كه توسط اين دانشمندان برگزار مي شد و اصل حضور آنها در محيط جامعه اسلامي، خود موجب تشويق و ترغيب اهل علم به روي آوري جدي تر به علوم و توليد علم گرديد.
3. عملكرد مأمون سواي اغراضي كه داشته است نيز به نحوي مي تواند در اين قضيه مؤثر باشد. مأمون از دانشمندان بلاد مختلف دعوت كرد تا به خراسان بيايند. ـ از مجالست با آن ابراز خرسندي مي كرد ـ محافل علمي و جلسات مناظره تشكيل مي داد و خلاصه نسبت به اموري از اين قبيل استقبال مي كرد.
در باب ترجمه كتب هزينه هاي زيادي صرف كرد و همين امر به نحوي در شكل دهي وضعيت علمي جامعه تأثيرگذار بود ـ البته در خصوص صدور اين امور از مأمون عباسي، با توجه به دشمني اي كه با امام رضا ـ عليه السّلام ـ به عنوان امام مسلمين و كسي كه در علوم مختلف منحصر به فرد است، داشت، شايد نتوان مصرانه به علم دوستي مأمون رأي داد و حتي به شهادت تاريخ تشكيل جلسات مناظره براي امام رضا ـ عليه السّلام ـ توسط مأمون فقط به انگيزه مغلوب كردن آن حضرت بوده است نه چيز ديگر ـ دليل ديگر آنكه پس از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ ديده نشد كه مأمون جلسه علمي و يا مناظره علمي برگزار كند.
علت چنين امري هم روشن است زيرا تا امام رضا ـ عليه السّلام ـ به عنوان امام مسلمين و عالم اهل بيت در قيد حيات بودند، به جهت سيطره ابهت علمي ايشان كه بر جهان علم سايه افكنده بود از يك طرف و نگراني مأمون از روي آوردن جامعه علمي اسلامي و غير اسلامي به آن حضرت، از سوي ديگر، آن خليفه عباسي بر آن شد تا براي رهايي از اين مخمصه و اينكه نشان بدهد كه او هم اهل علم است و از طرفي جامعه جهاني او را به سبب دشمني با امام ـ عليه السّلام ـ مخالف علم و دانش نخواند و بدينوسيله پايه هاي حكومت خود را محكم كند، به اين سري امور ارزشي اقدام كند. اما در هر صورت و بدون توجه به هر نيتي كه داشته است، اين گونه اقدامات او در روي آوردن جامعه اسلامي به توسعه علمي بي تأثير نبوده است.
4. گزينه اصلي و مهم در اين راستا، خود وجود مقدس امام رضا ـ عليه السّلام ـ بود. وجود امام ـ عليه السّلام ـ به عنوان عالم اهل بيت كه از قدرت تكلم در حوزه هاي مختلف علمي به عنوان شخصيت منحصر به فرد، برخوردار است به گونه اي كه هر حركت او در راستاي مسائل علمي منشأ اثر و تحولي در آن حوزه مي شد، در باب توليد و توسعه علم توسط مسلمين امري غير قابل انكار است. طرح مباحث علمي كه تا آن زمان از جانب كسي ديگر مطرح نشده بود، ارايه نظرات جديد و راهكارهاي عملي در رشته هاي مختلف طبيعي و نيز در مباحث نظري، انگيزه ورود اهل نظر به حوزه تتبع و تحقيق را شدت بخشيد كه در جاي خود قابل توجه است.
امام رضا ـ عليه السّلام ـ و جهت دهي نگرش علمي مسلمين
در اين خصوص اشاره اي به گروهها و فرقه هاي مختلف مذهبي و علمي موجود در آن عصر با عقايد و آراء مختلف صحيح و غير صحيح لازم به نظر مي رسد تا از اين رهگذر نقش امام در هدايت فكري جامعه و نگرش صحيح مسلمين به علم روشن تر گردد.
آنچه غيرقابل ترديد است آشفتگي فكري و عقيدتي موجود در جامعه عصر امام ـ عليه السّلام ـ بود كه مسافرت هاي امام رضا ـ عليه السّلام ـ به بصره و كوفه نيز در راستاي همين مطلب قابل توجيه است. اشاره به دو نمونه از اين آشفتگي ها خالي از لطف نيست.
1. وقتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ به شهادت رسيد، پيروان او به گروههايي با عقايد خاصي بدين شرح تقسيم شدند، ناووسيه كه معتقد بودند امام صادق ـ عليه السّلام ـ نمرده است و نمي ميرد و او همان مهدي موعود است. اسماعيليه كه اسماعيل فرزند امام صادق را بعد از او، امام دانستند با اينكه اسماعيل قبل از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفته بود ولي اينها معتقد بودند كه اسماعيل نمرده بلكه امام براي حفظ جان او، او را مخفي كرده است. فرقه مباركه قائل شدند به اينكه چون اسماعيل قبل از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفته، بعد از امام صادق بايد امامت به پسر اسماعيل يعني محمد بن اسماعيل برسد. سمطيه كه امامت بعد از امام صادق را به فرزندش محمد و بعد از او براي فرزند محمد قائل بودند كه رئيس اينها يحيي بن ابي اسميط است .
فطحيه
اين گروه اين گروه معتقد بودند امام بعد از امام صادق، عبدالله افطح فرزند امام صادق ـ عليه السّلام ـ است به اين دليل كه در بين فرزندان امام، از همه بزرگتر بود و بعد از پدر هم ادعاي امامت كرد و عده زيادي هم به او گرويدند. قطعيه: آن دسته از شيعيان واقعي كه معتقد بودند امام بعد از امام صادق ـ عليه السّلام ـ امام كاظم ـ عليه السّلام ـ است .
قابل توجه است كه اين فرقه ها هم در زمان امام رضا ـ عليه السّلام ـ بودند و خطوط فكري خود را دنبال مي كردند.
2. آشفتگي دوم در جامعه مسلمين پس از شهادت امام كاظم ـ عليه السّلام ـ بود كه پس از زنداني شدن امام كه منتهي به شهادت او نيز گرديد پيروانش به عقايد مختلفي متغير شدند از جمله:
واقفيه كه معتقد بودند موسي بن جعفر زنده است و او همان مهدي موعود است ـ اينها دشمن ترين افراد نسبت به امام رضا ـ عليه السّلام ـ بودند.
بشريّه
كه معتقد بودند موسي بن جعفر نه مرده است و نه زنداني شده است بلكه غايب شده و او مهدي موعود است، با اين تفاوت كه مي گفتند پس از غيبت، محمد بن بشير را به عنوان جانشيني خود انتخاب كرده و او بعد از موسي بن جعفر، امام است.
قطعيه: وفاداران به امام رضا ـ عليه السّلام ـ كه معتقد بودند امام كاظم در زندان به شهادت رسيده و فرزندش امام رضا ـ عليه السّلام ـ پس از او امام است.
بديهي بود كه با اين وضعيت، انحراف فكري به اوج خود برسد، سواي آنكه انحرافات ناشي از ترجمه كتب بيگانه نيز اعتقادات اصيل ديني را هدف قرار داده بود ـ بهينه ترين اقدام در اين وضعيت ترويج فرهنگ ديني و عقايد اصيل اسلامي با ارايه طرق شناخت حق از باطل و در واقع يك كار معرفت شناختي در خصوص عقايد رايج در راستاي تثبيت عقايد حقه بود كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ با انجام مسافرت هايي به مراكز پخش اين انديشه هاي انحرافي از قبيل بصره و كوفه و انجام مناظره با آنها، تأثيري مهم در نگرش صحيح مسلمين به مسائل ديني و علمي گذاشت.[3]
از ديگر عواملي كه در هدايت فكري مسلمين مؤثر بود و توسط امام رضا ـ عليه السّلام ـ صورت پذيرفت، ايجاد فضاي علمي مناسب جهت طرح نظرات و انديشه هاي مخالف بود. از آنجا كه محيط جامعه اسلامي مملو از نظرات و انديشه هاي صحيح و سقيم بود و اهل انديشه بلكه جامعه به طور روزمره با اين انديشه ها درگير بودند، طبيعتاً درصد تأثيرپذيري از انديشه هاي انحرافي در صورتي كه بطلان آنها ثابت و محرز نشود، بالا مي رود. براي رهايي از چنين ورطه اي لازم بود انديشه هاي مخالف به خوبي مطرح شود و پس از آن مورد نقد و بررسي قرار بگيرد. بديهي است رسيدن به چنين هدفي مستلزم ايجاد فضاي مناسب علمي جهت طرح انديشه هاست تا در سايه آزادي بيان مطالب طرح شود و سپس مورد نقد و بررسي منطقي و عقلاني قرار گيرد. دقيقاً چنين رويه اي از سوي امام رضا ـ عليه السّلام ـ پيگيري مي شد و ايشان با ايجاد فضاي مناسب، در بيان آزادانه انديشه هاي مخالف و سپس نقد عقلاني آنها، در نگرش صحيح و منطقي مسلمين در خصوص تحقيق در گزاره هاي ديني و علمي و يا فرضيه هاي ارايه شده قابل بحث و نظر، تأثير شگرفي ايجاد كردند
يكي ديگر از موارد تأثيرگذاري امام رضا ـ عليه السّلام ـ بر نوع تفكر جامعه متحول آن زمان، القاء اين نكته بود كه دفاع از هر قضيه اي، بايد بر اسلوب منطق و متد عقلاني منطبق باشد. دفاع عقلاني از يك اعتقاد، امري بود كه امام ـ عليه السّلام ـ در مواضع متعدد آن را به عنوان روش منطقي و عقلاني مورد توجه قرار مي دادند، با اين رويكرد، صاحب هر عقيده اي اول كاري كه بايستي انجام مي داد منطبق كردن مدعاي خود با اسلوب منطقي و عقلاني بود و همه طرف هاي گفت و گو در اين امر مشترك بودند ـ هر كس كه مدعايش منطبق با اصول عقلاني بود به مرحله بعد كه اثبات ادعا باشد مي رسيد و الا در همان مرحله ابتدايي قابليت بحث و بررسي را از دست مي داد. با ترويج و تأكيد بر اين مهم توسط امام ـ عليه السّلام ـ راه هرگونه مغالطه و سفسطه و مجادله هاي غير منطقي بسته شد. نتيجه چنين رويكردي آن شد كه جامعه علمي در راستاي شناخت و پذيرش انظار و انديشه هاي مختلف، به ارزيابي عقلاني و منطقي آنها بپردازد و همين مسئله باعث شد كه بطلان بسياري از فرقه ها، مذاهب و انديشه هاي رايج، روشن شده از موجوديت ساقط شوند. و اين خود از بزرگترين تأثيرهايي بود كه امام ـ عليه السّلام ـ به نگرش فكري جامعه اسلامي گذاشتند.
يك تأثيرگذاري ديگر امام ـ عليه السّلام ـ مربوط به حوزه عمل است كه خود امام ـ عليه السّلام ـ با شركت در جلسات مناظره اي كه يا خودشان (قبل از ولايتعهدي) و يا مأمون (بعد از ولايتعهدي) تشكيل مي دادند، عملاً روش منطقي و عقلاني بحث و مناظره و تحقيق و تتبع را به مردم القاء مي كردند. ايجاد زمينه ارايه آزادانه انديشه هاي مخالف توسط صاحبان اديان و مذاهب مختلف و پاسخگويي عقلاني و منطقي به آنها با استفاده از مقبولاتشان و در نتيجه مغلوب شدن آنها، امري بود كه در نگرش اهل نظر نقش بسزايي را ايفا كرد.
امام رضا ـ عليه السّلام ـ رواج تمدن اسلامي و بالندگي علمي
نقش امام رضا ـ عليه السّلام ـ در ايجاد شكوفايي و بالندگي علمي مسلمين از جهاتي قابل توجه است. يك جهت مربوط به آثار علمي ايشان است كه مي توان گفت جهش عمده اي در حوزه هاي مختلف علمي ايفا كردند. گفتار آن حضرت درباره امور پزشكي، خداشناسي، مناظرات آن حضرت از جمله با صباح بن نصر هندي و عمران صابي درباره خدا، پيدايش زمين، تغيير اشياء و مسائل علمي ديگر، كلمات آن حضرت درباره مسائل فقهي و بيان فلسفه احكام، و نيز مباحث اخلاق همه و همه حاكي از گستردگي معلومات آن حضرت است[47] و مسلماً كسي كه از چنين موقعيت علمي برخوردار باشد خود وجود او اصلاً در ايجاد نهضت علمي مؤثر است.
رساله ذهبيه درباره امور پزشكي توسط خود ايشان ـ عليه السّلام ـ تدوين گرديد كه جزئيات احكام درباره بهداشت صحيح، خوراكيها و آشاميدني هاي لازم و زمان خوردن و آشاميدن و آنچه مربوط به تقويت قواي جسماني و خلاصي از امراض و بيماري هاست همه در آن آمده است كه مأمون كه درخواست كننده تدوين چنين كتابي از سوي امام بود، سخت تحت تأثير علم امام قرار گرفت.
با يك نگاه اجمالي به مفاد رساله ذهبيه مي توان دريافت كه امام فردي بصير و داراي احاطه كامل بر علومي از قبيل فيزيولوژي كه علم مربوط به عملكرد طبيعي بدن است، آناتومي و تشريح ساختمان بدن انسان، هواشناسي، بهداشت عمومي و ميكروبيولوژي داشته اند و همچنين رساله ياد شده شامل دانش شيمي و تغذيه و بسياري از دانش هاست. و جالب اين است كه امام اين رساله را در حدود 201 هجري نوشتند و تا آن زمان دانش پزشكي صورت علمي نداشت، ميكروب ها كشف نشده بود، از ويتامينها آگاهي اي در دست نبود[5] و… اين حركت عظيم علمي حاصل در 1200 سال قبل، نقطه جهشي براي توجه انديشمندان به علم در حوزه هاي مختلف شد خصوصاً وقتي روز به روز با كشفيات علمي، انطباق اين قواعد با واقع و صحت آنها پيش صاحبان علم و انديشه ظاهر گشت.
مسافرت هاي علمي امام نيز در تحقق نهضت علمي تأُثير بسزايي داشته است. كه در جاي خود قابل توجه است فعاليّت هاي امام در موقع ولايتعهدي در راستاي تبليغ دين و مسائل علمي نيز يكي از نقش هاي عمده را در تحقق و كمال نهضت علمي ايفا كرد.
مؤلفه هاي مورد نظر امام ـ عليه السّلام ـ در ايجاد حركت علمي مسلمين
مي توان گفت عمده ترين مؤلفه و پيش زمينه حركت امام در راستاي نهضت علمي مسلمين آموزه هاي ديني مربوط به كتاب و سنت بوده است. عقلانيت تحصيل علم نيز مي تواند يكي از اين پيش زمينه ها بوده باشد.
از ديگر پيش زمينه ها در واقع توجه به اصول علم و معارف كليدي در جريان توليد علم است كه امام با تكيه بر اصول علمي و معارف كليدي نهضت علمي را به اوج خود رساندند.
اعتقاد شديد آن حضرت به لزوم ارتقاي علمي مسلمين در سطح بين المللي نيز يكي از مؤلفه هاي مورد نظر امام ـ عليه السّلام ـ بود كه اگر مسلمين بخواهند در جامعه علمي جهان منشأ اثر باشند و جايگاه مناسب شأن خود را پيدا كنند، لازم است جنبه علمي خود را ارتقا دهند و اين همان نكته اي است كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سيره علمي و عملي خويش در خصوص توليد و گسترش علم، دنبال مي كردند ـ اما در اين ميان آنچه براي جامعه اسلامي خصوصاً فرهيختگان ضروري مي نمايد، تأسي به حضرات ائمه ـ عليهم السّلام ـ است يعني پيروي از سيره و سنت و روش و منش آنها در جنبه هاي مختلف دنيوي و اخروي. به مقتضاي همين امر، توجه به سيره علمي ائمه ـ عليهم السّلام ـ و شخص امام رضا ـ عليه السّلام ـ براي پيروان آن حضرت امري لازم است.
نتيجه اين التزام نظري و عملي به سيره علمي آن امام، چيزي جز قدم گذاشتن در مسيري كه او اتخاذ كرده است، نخواهد بود. قدم گذاشتن در مسير او هم يعني تمام آنچه را كه درباره سيره علمي و راهكارهاي عملي ايشان براي توليد علم بيان كرديم، عمل كنند و در مسير توليد علم آنها را سرمشق و الگوي تحقيقات خود قرار دهند بديهي است حركت در سايه چنين سيره علمي مقدسي، نتيجه اش موفقيت در نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري است.
[1] . ر. ك: مكارم شيرازي، ناصر، مناظرات تاريخي، امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ با پيروان مذاهب و مكاتب مختلف، مجموعه آثار دومين كنگره جهاني حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ ، تيرماه 1366، ج 1، ص 428 ـ 429.
[2] . ر. ك: همان، ص 434 ـ 432.
[3] . ر. ك: مرتضوي، سيد محمد، نهضت كلامي در عصرا مام رضا ـ عليه السّلام ـ ، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1375، ص 28 ـ 30.
[4] . ر. ك: شريعتمداري، علي، روح علمي و سعه صدر در شخصيت حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ ، مجموعه آثار دومين كنگره حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ ، چاپ 1366، ج 1، ص 178.
[5] . ر. ك: فضل الله، محمد جواد، تحليلي از زندگي امام رضا ـ عليه السّلام ـ ، ترجمه: عارف، سيد محمد صادق، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ سوم، 1372، ص 161.
حسن رضايي مهر