عرفان هاي كاذب با تاكيد بر تصوف
بسمه تعالی
به گزارش معاونت پژوهشی در تاریخ97/01/15 نشست علمی با موضوع (عرفانهای کاذب با تاکید بر تصوف) با حضور حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای رستمی در مرکز تخصصی الزهراء شهرستان قروه برگزار گردید.
ایشان فرمودند انسان میل به پرستش دارد . و این پرستش انسان را به طرف اله می برد . مثلا تشنگی انسان را به طرف آب می برد. البته یکی از عرفانها می تواند درست و بقیه غلط باشد و این روحیه پرستش است که انسان را به طرف عرفان می برد . اگر میل به پرستش نبود انسان نمی توانست به طرف بت پرستی برود چون انسان به طرف بت پرستی کشیده می شود پس میل به پرستش دراو وجود دارد . البته انواع پرستش وجود دارد مانند آفتاب پرستی و شیطا ن پرستی و بت پرستی و گاو پرستی و ستاره پرستی و مادر پرستی وهمسرپرستی و قورباغه پرستی و انواع آن.
عرفهای کاذب مانند: عرفان حلقه و عرفان پائو لو کوئیلو و عرفان کاستاندا ، عرفان یوگا ،عرفان ایلیا رام الله ، عرفان ساتيا ساي بابا، عرفان سرخ پوستی ، عرفان طبیعی و … در دنیا وجود دارد.
عرفانهای کاذب و غالب در دنیا همه ریشه در پرستش دارند . کسی هم که منکر دین و خدا هست باز او هم دنبال پرستش است . لائیک ها هم در درون خود میل به پرستش دارند . آنها نبودن خدا را پرستش می کنند.
دین پرستش ها را کنترل می کند ، و پرورش می دهد و در نهایت از دین عرفان صحیح به وجود می آید .
در منطقه کردستان عرفانهای کاذب مانند تصوف وجود دارد . البته دسته بندی اصلی دراویش در تصوف است و مشترک بین شیعه و سنی است .
عرفانهای کاذب در جهان اسلام مانند شیطان پرستی نیز وجود داشته است که اعتقادات آنان این است که شیطان قابل احترام است زیرا تنها موجودی که به غیر خدا سجده نکرد .و میگویند شیطان تنها موحدی است که به غیر خدا سجده نکرد و شیطان سایه خداست.
در حالیکه شیطان نه تنها سجده نکرد بلکه اطاعت هم نکرد و مهم همین اطاعت از خداست و گرنه سجده به خودی خود کارکردی ندارد .
مثلا یکی از عرفانها به نام عرفان سرخ پوستی که در آن کارلوس کاستاندا با دون خوان آشنا می شود و می بیند که او دارد پرواز می کند و اعتقادات او هم این بوده است که از شهرت فراری می باشد .و به روز مرگی نباید دچار شوید.
یا عرفان پائلو از عرفانهای حیوانی است. کتابی که باید طلاب مورد مطالعه خود قرار دهند کتاب عرفانهای نو ظهور محمد تقی فعالی است .
تصوف از صوف به دست می آید . معنی آن پشم گوسفند ،چون پشمینه پوش بودند، به انها تصوف می گفتند. قدمت این عرفان به زمان اما م صادق(علیه السلام ) بر می گردد. لذا امام صادق(ع) مناظراتی با انها انجام داده است . مورخین قرن دوم هجری را قدمت این عرفان می دانند. علت پدید آمدن این عرفان تفسیر غلط آنها از دنیاست مثلا می گفتند که پیامبر(ص) فرموده است ((حلاوه دنیا مراره الاخره ))و برعکس. یعنی باید در دنیا سختی کشید تا در آخرت راحت باشیم. برخی نیز معتقدند که صوفیه در اثر مراودات با مسیحیت تحث تاثیر اعتقادات آنها قرار گرفتند.
مسیحیت یک دین گوشه گیر است وصوفیه از انزوای مسیحیت استفاده نمودند.و گروههایی در بین صوفیه به نامهای علی اللهی و اهل حق ظهور نمودند.چون مسیحیت مسیح را خدا می دانند.و اعتقادشان این است که عیسی به جای همه عبادت نموده است و همه ی مسیحیها وارد بهشت می شوند.و در نظر صوفیه عبادتهای علی(ع) او را به جایی رساند که علی خودش خدا شد و خدا خودش در علی تجلی پیدا کرد .اعتقاد مسیحیت بر این است که عیسی برای گناه نخستین وراثتی به دار کشیده شد. لذا آن گناه با به دار کشیدن شدن حضرت عیسی (ع)بخشیده شد. و هر کس مسیحی باشد به جهنم نمی رود .متفکرین این فن نسخه مسیحیت تحریف شده ، صوفیه را در اسلام و در قرن چهارم هجری ایجاد نمودند. و موسس آن مبارک شاه بود که شاه خوشین و سلطان طریق خانقاه بود . اعتقاد صوفیه این است که کسی که اهل عبادت باشد از شریعت عبور نموده و به طریقت می رسد .کسانی که تازه وارد فرقه صوفیه می شوند.باید دین داشته باشند و به آن عمل کنند . تا به طریقت برسند . لذا صوفیه حرفشان این است که ما به یمن علی به طریقت رسید یم و لذا اهل عبادت هم نیستند . و آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» را دستاويز قرار داده و مىگويند: اگر به يقين رسيدى، ديگر عبادت لازم نيست!. غافل از آنكه خطاب آيه به پيامبر صلى الله عليه و آله است كه از روز اوّل به يقين رسيده بود ودر برابر تطميع وتهديدهاى كفّار مىفرمود: اگر ماه را در يك دستم و خورشيد را در دست ديگرم قرار دهيد، دست از وظيفهى خود برنمىدارم، ولى با آن يقين تا آخرين لحظه عمر عبادت مىكرد. پس یقین در این آیه یعنی مرگ . یعنی تا روز مرگت باید خدا را عبادت کنید .
سلطان طریقت را که به آن شاه می گفتند و قرن چهارم هجری خاستگاه تصوف ایران بوده است در لرستان در منطقه بلوران سکونت داشتند .مبارک شاه وعده می دهد که بعد از هر صد سال روح مبارک شاه در فردی دیگری حلول می کند و این می شود طریقت .لذا معتقدند که هر صد سال یک قطب به وجود می آید .که این قطب اقطاب است . لذا در صد سال اول منتظر بودند و گفتند یک شخصی به نام سحاک یا اسحاق که روح مبارک شاه در او حلول کرده است و غیر از این فرقه کسی اهل حق نیست و اعتقاد ویژه ی صوفیه این است که وصل به قطب ماهیت دینی انسانها را مشخص می کند . لذا انسانها به قطب وصل نشوند . حیوانات رها شده در این عالمند .
سلطان سحاک موسس اولین فرقه های صوفیه و غلات است .و هر کس که بخواهد عاقبت بخیر شود اولین وظیفه اش این است که وصل به این قطبها شود .و خود او نیز برای خاندان خود قطب شود .
قطب را سایه خدا می دانند و چه بسا خدا در این قطب حلول کرده است . و چه بسا امام زمان هم همین باشد . اعتقاد به مهدویت نوعیه دارند . یعنی امام زمان یک شخص نیست بلکه به تفکر است و این فکر اصلاح گری در هر که باشد می تواند امام زمان باشد مهدویت شخصیه مهدویتی است که ما شیعیان به آن اعتقاد داریم که مهدی شخصی از سلاله پیامبر (ص)است.
اعتقاد دیگر آنان این است که یک مقامی دارند به نام پیر بنیامین که در عالم قبل از خلقت جبرئیل بوده است .در دوران پیامبر (ص) سلمان فارسی است و در دوره آخر زمان می شود بنیامین اولین مخلوق خدا و آخرین مخلوقی که از این عالم هستی خواهد رفت .
از نظر صوفیه حجت الهی یک شخص است و اولین مخلوق خدا و آخرین مخلوق خدا یک شخص واحدیه منتها در هر دوره ای یک حیثیت جدیدی پیدا می کند و دین درست می کند . مهدویت در نهایت گرچه نوعیه است ولی آخرین حجت خدا بنیامین است که مهدویت دراو شکل می گیرد و از دنیا می رود .عبادت صوفیه نیز به این نحو است که در مسیحیت وقتی انسان از شجره ممنوعه خود ازبهشت رانده شد و گناه نخستین را انجام داد .و بصورت وراثتی به انسانها منتقل می شود و هیچ چیزی نمی تواند گناه را پاک کند وخدا مجبور شد درقالب حضرت عیسی حلول کند و برای خلقش قربانی شود تا گناه آنان بخشیده شود . که درمسیحیت به آن فدیه گفته می شود . و خدا در قالب انسان تجلی پیدا نمود و برای مردمش خود را قربانی نمود و مسیحیت چون قربانی داده است به جهنم نمی رود و غیرمسیحی هااهل جهنمند . در اصل نسخه کپی شده ی مسیحیت تصوف هستند و خود را فرقه ی ناجیه می دانند .و معتقدند که خدا در علی(ع) حلول کرده و چه بسا در قطب هم حلول کند .لذا قطب از عبادت کردن هم بی نیاز است .زیرا حرف او حرف خدا و خدا در او حلول نموده است .
ازاعتقادات آنان این است که کل دین خلاصه می شود در شبهای جمعه که به فراموش خانه می روند. مثل مسیحیها که یک ساعت به کلیسا می روند.
از دیگر اعتقادات صوفیه مهمترین واجب در میان آنان نذر و نیاز است که اگر در نذر کمک نکنند مورد غضب الهی قرار می گیرند.
اعتقاد دیگر آنان این است که هیچکس مالکیت شخصی ندارد و مالکیت اصلی از آن خداوند است و نماینده خداوند قطب روی زمین است .لذا اموال مال خود انسانها نیست متعلق به قطب است .و قطب لطفی به افراد می کند و یک دهم از اموال آنان را بر می دارد آنان عبادت و نماز ندارند و یک روزه ی معروفی دارند به نا م مرنو.
و معتقدند سلطان سحاک سه روز با یارانش تحت تعقیب بوده اند و سه روز در غار گرسنه مانده اند و به احترام آنان سه روز را روزه می گیرند . سلطان سحاک در کوههای کرمانشاه درباختران بوده و در آنجا غاری بوده که خاستگاه صوفیه در غرب(کرمانشاه ،و بخشهایی از کردستان و لرستان ) است.
در کردستان قادریه اهل سنت و دراویش در شهرستان قروه کردستان به همین شکل هستند ولی وهابیت دراویش را کافر می دانند . یکی از مهمترین واجبات صوفیه سبیل گذاشتن است و معتقدند که سبیل نماد مردانگی است و اعتقاد آنان این است که علی(ع)دارای سبیل بوده است . سلطان سحاک که روح مبارک شاه در او حلول نموده . شخصی سبیل دار بوده است. محل زندگی اینها شرق و غرب کشور ایران است در شرق دراویش گنابادی که سابقه ی آنها به قرن هفتم می رسد سکونت دارند . قدیمی ترین دراویش به قرن چهارم بر می گردند . که 300 سال قبل از گنابادی ها بودند ودر غرب ایران سکونت دارند. بعضی ها معتقدند که انتقال جمعیتی به طرف خراسان فرقه گنابادی را به وجود آورده است آنها اهل ورد و ذکرند ورد هایی می خوانند که نیروهایی به انان می دهد. ریاضت می کشند و ریاضت آنها قدرت می آورد . کسی که خدا پرست باشد این ریاضت ها به او قدرت می دهد و این قدرت همراه حکمت خواهد بود ریاضت جسم را تابع روح می کند، و روح را قدرتمند می سازد و وقتی روح قدرت بگیرد و انسان قدرتمند می شود .
فرق صوفی با عارف دراین است که عارف ریاضتش همراه حکمت است و صوفی ریا ضتش بدون حکمت است.
عرفان یوگا دنبال ضعیف کردن جسم است تا روح قوی شود.اصالت با روح است .
بعضی ها معتقدند که صوفیه اوج رشد و ترقیشان زمان حمله مغولها بوده است .مغولها زندگی انسانها را به جایی رسانده بودند که دیگر انگیزه ای برای زنده ماندن در آنها وجود نداشت
در خانقاه گوشه نشینی اختیار می نمودند و در انتظار این بودند که مغولها از راه برسند و آنها راقتل عام کنند.
مغولها یک حس استبسا ء در ایران به وجود آوردند .و کار را به جایی رساند که رجوع به صوفی گری زیاد باشد . ایرانیان در زمان مغولها به خاطر ترس از آنها حتی به سراغ متن دین هم نرفتند زیرا بطن دین آنها را به جهاد فرا می خواند . و از آسیب های صوفی گری به اسلام زیاد کردن خرافات و نابود کردن تولید و اقتصاد و به نابودی کشاندن تمدن اسلامی است .
بعضی ها هم معتقدند تا قبل از ملاصدرا چیزی به اسم صوفی و عارف نداشتیم و ملاصدرا دایره تصوف و عرفان را از هم جدا کرد و آقای پازوکی عضو هیت علمی دانشگاه تهران که از تئورسین های زنده دراویش گنابادی است مقاله ای تحت عنوان پارادوکس عرفان و تصوف نزد اساتید و شاگردان ملاصدرا نوشته است و در آن مقاله آورده است که قبل از ملاصدرا بحثی باعنوان عرفان و تصوف نداشتیم ولی بعد از ملاصدرا این دو از هم جدا شدند. و قرن دهم به بعد مدیون ملاصدرا هستند ،وخدمت به عرفان نموده اند . و یکی از خدمات فلسفه به عرفان این است که مکاشفه خدایی و شیطانی را از هم جدا نمود صوفی اگر یک مکاشفه ای داشته باشد مکاشفه اش شیطانی و عارف ا گر مکاشفه ای داشته باشد مکاشفه اش ربانی است.
البته عرفا قبل از مکاشفه باید فلسفه خوانده باشند .
دراویش فوق العاده غیر سیاسیند و به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارند.
آنها سیاست را نجس می دانند و می گویند سیاست یعنی دنیا گرایی و سیاست با تصوف در تضاد است و نمی تواند قابل جمع باشد
تصوف از نظر اسلام باطل است .زیرا آنان کعبه و قبله را قبول ندارند و معتقد به پاکی دل هستند و آیه ((اینما تولو فثم وجه الله)) را دستاویز خودشان قرار می دهند این فرقه اهل استدال نیستند اهل منطق هم نیستند جذب آنها چهره به چهره است . آنان اعتقاد به خواب و خرافات و سماء صوفیانه دارند و با رقص، انرژی انها تخلیه می شود .و همین تکان دادن سرهایشان سماء صوفیان است کتابی که جهت اطلاع بیشتر طلاب لازم است مورد مطالعه قرار گیرد(نقش خانقاه در انحطاط و تمدن اسلامی رسول جعفری)