آیا نفس زکیه اشاره به قتل شخص خاصی است؟ یا کنایه از بی حرمتی نسبت به دماء محترمه است؟ عرض شد احتمال دوم بعید به نظر میرسد. روایات دیگری داریم که متکفل این معنا(احتمال دوم)هستند که قبل از ظهور یکی از علامات مساله ناامنی وریخته شدن به ناحق خونها است. اما روایات نفس زکیه اشاره به شخص خاص دارند، این شخص خاص چنانکه از خود روایات استفاده میشود چهره مثبت دارد نه منفی. اما درمورد تفاصیل که این نفس زکیه از اولاد امام حسن(ع) است یا امام حسین(ع)؟ در هردو مورد روایت وجود دارد. درباره اینکه اودرمکه کشته میشود یا مدینه یا عراق؟ در هرسه مورد روایت دارد.آیا از حتمیات است یا از علائم؟ در جمع بندی خواهید دید از حتمیات است. درمورد زمان قتل دربرخی روایات ۱۵روز قبل از ظهور امام زمان(عج) بیان شده است.
مروری اجمالی بر روایات نفس زکیه ونتیجه گیری نهائی:
روایت اول: ازروضه کافی بود، که این روایت از نظر سند معتبر بوده واز آن استفاده حتمیت هم میشود، اما سائر تفصیلات از آن استفاده نمی شود.
روایت دوم: از کتاب سرور اهل ایمان، این روایت از نظر سند مشکل دارد واز نظر دلالت حاوی تفاصیلی میباشد.
روایت سوم: ازکتاب کمال الدین، که این روایت از نظر سند مشکل دارد واز نظر دلالت حتمیت را بیان میکند.
روایت چهارم: ازکتاب کمال الدین، با ضعف در سند ولی بیان حتمیت دردلالت.
روایت پنجم: از کتاب غیبت مرحوم نعمانی، که به دلیل ارسال درسند، ضعیف بوده ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت ششم: ازغیبت نعمانی، با مشکل درسند ولی بیان حتمیت.
روایت هفتم: ازغیبت نعمانی، سند این روایت را بررسی نکردیم چون شواهدونظائر زیادی داشت، این روایت اصل نفس زکیه و حتمیت آن را بیان میکند.
روایت هشتم: ازغیبت نعمانی، به خاطر زیاد بن مروان قندی ضعف در سند دارد ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت نهم: از غیبت نعمانی که به همان دلیل فوق بررسی سندی نکردیم این روایت تنها اصل علامیت را بیان میکند.
روایت دهم: از نعمانی که مشکل سندی دارد ولی حتمیت را بیان میکند.
روایت یازدهم: از مختصر اثبات الرجعه که ضعف در سند دارد ولی حتمیت ونام نفس زکیه در آن آمده است.
روایت دوازدهم: از نعمانی که به خاطر شخصی به نام عبایه مشکل در سند داردوصراحت در حتمیت هم ندارد.
روایت سیزدهم: از ابن قتیبه است که در منابع ما نیامده وحتمیت را به همراه برخی تفصیلات بیان میکند لکن به دلیل ضعف در سند پذیرفته نمی شود.
روایت چهاردهم: از فتن ابن حماد که علاوه برضعف سندی دلالت بر حتمیت هم ندارد.
روایت پانزدهم: ازکتاب کافی شریف، سند مشکل ندارد غیر از علی بن ابی حمزه که طبق مبنای ما روایات او قبول است.
روایت شانزدهم: از ابن حماد است که به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) منتهی نمی شد. دراین روایت از برادر نفس زکیه اسمی به میان آمد.
روایت هفدهم: ازکتاب فتن، اصل این روایت را قبول داریم.
روایت هجدهم: از کتاب فتن ابن حماد بود.
روایت نوزدهم : از عیاشی که سندش مشکل ارسال داردوبه همین دلیل تفاصیل ذکر شده در آن مورد قبول نیست.
روایت بیستم: ازمختصر بصائرالدرجات تحت عنوان خطبه محزون که ممکن است قوت متن داشته باشد ولی با روایات مشهور منافات دارد لکن ما تنها اصل نفس زکیه را ازآن قبول میکنیم.
روایت بیست ویکم: ازکافی شریف، این روایت مخصوصابا بیان مرحوم مجلسی و دواحتمال ایشان، ربطی به بحث ما ندارد.
روایت بیست ودوم: این روایت خیلی صراحت در قتل نفس زکیه ندارد نهایت به عنوان موید قرار گیرد.
نتیجه اینکه اصل قتل نفس زکیه وعلامیت آن برای ظهور امام زمان(عج)از مسلمات است. مستند ما دراین مدعا تواتر روایات است. حال یا تواتر معنوی ویا تواتر اجمالی، یا یک مرحله پائین تراز تواتر، بگوئیم مستفیض است؛ اما آیا این علامت از حتمیات است؟ چندین روایت وجود دارد که اشاره به حتمیت دارد وروایات دیگر که اشاره به حتمیت ندارند نفی حتمیت نمی کنند. در مباحث اصول این دو دسته روایت را مثبتین گویند که تعارضی باهم ندارند، زیرا دستهای از روایات اصل نفس زکیه را اشاره دارند ودسته دیگر اصل نفس زکیه وحتمیت آن را بیان میکنند و بیش از ده روایت میباشد، لذا با هم تعارض ندارند. اما درموردسائر تفصیلات درباره اثباتشان نیاز به روایات صحیح ومعتبر داریم. در غیر اینصورت تنها همان اصل نفس زکیه وحتمیت آن مورد قبول است.
بررسی روایات مربوط به خراسانی؛
یکی دیگر از علاماتی که نقل شده خراسانی است که مباحثی درباره او مطرح است ازجمله اینکه:
آیا خراسانی از علامات حتمیه است یا غیر حتمیه؟ آیا او سید است یا غیر سید؟ از خراسان است یا خیر؟ چهره مثبت دارد یا خیر؟ آمده یا خواهد آمد[۱]؟ آیا روایات خراسانی در کتابهای ما هم مطرح است یا فقط در کتب عامه آمده است؟
یکی از مباحث مهم درباب علائم خروج خراسانی است. خراسانی سفیانی ویمانی تقریبا باهم خروج میکنند ودرمورد زمان خروج آنها تعبیر به کنظام الخرز درروایات آمده است.این شخص در روایات ما و روایات اهل سنت آمده است. خیلی در این موضوع به تفصیل بحث نمی کنیم زیرا روایاتش با روایات یمانی که مورد بحث قرار گرفت مشترک است. بنابراین فقط اشاره ای به آنها میکنیم:
روایاتی که راجع به ایشان آمده عمدتا درکتاب غیبت نعمانی است.
اولین روایت دراین کتاب درص۲۸۹آمده است. این روایت را مفصلا بحث سندی ودلالی کردیم، روایت این بود:
عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(ع)قال قلت له جعلت فداک متى خروج القائم۷ فقال یا أبا محمد إنا أهل بیت لا نوقت و قد قال محمد ص کذب الوقاتون یا أبا محمد إن قدام هذا الأمر خمس علامات أولاهن النداء فی شهر رمضان و خروج السفیانی و خروج الخراسانی و قتل النفس الزکیه و خسف بالبیداء…[۲]
این روایت از نظر سند مبتلا به اشکال بود.
روایت دوم:
روایت بعدی را کتاب مختصر اثبات الرجعه از امام صادق(ع) نقل میکند:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ۷ قَالَ خُرُوجُ الثَّلَاثَهِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَهٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ وَ لَیْسَ فِیهَا رَایَهٌ بِأَهْدَى مِنْ رَایَهِ الْیَمَانِیِّ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ[۳].
[۱]. برخی بر هلاکو تطبیق دادهاند.
[۲]. معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج۵، ص۱۹۷
[۳]. بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۱۰، ب۲۵، ح۵۲٫
.برگرفته شده از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله نجم الدین طبسی ((دام ظلله))